خبری فرست ما را

به سر کرشمه از دل خبری فرست ما را
به بهای جان از آن لب شکری فرست ما را

به غلامی تو ما را به جهان خبر برآمد
گرهی ز زلف کم کن، کمری فرست ما را

به بهانه‌ی حدیثی بگشای لعل نوشین
به خراج هر دو عالم، گهری فرست ما را

به دو چشم تو که از جان اثری نماند با ما
ز نسیم جانفزایت، اثری فرست ما را

ز پی مصاف هجران که کمان کشید بر ما
ز وصال مردمی کن، حشری فرست ما را

مگذار کز جفایت دل گرم ما بسوزد
ز وفا مفرحی کن، قدری فرست ما را

به تو درگریخت #خاقانی و دل فشاند بر تو
اگرش قبول کردی، خبری فرست ما را


اندراحوالات روزهای بی سلوکی و نابینایی
دیدگاه ها (۰)

از دوست به هر چیز چرا بایدت آزردکین عیش چنین باشد گه شادی و ...

ز ره هوس به تو کی رسم، نفسی ز خود نرمیده منهمه حیرتم به‌کجا ...

رود است علی، پاک و زلال است و روانکوه است علی که استوار است ...

جز من همه در مصرِ قبول تو عزیزندتقصیر من این است که تقصیر ند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط